سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گذر

خورشید غروب کرده بود. مرد از فرط خستگی و سرما بی رمق روی زمین افتاد. نیمه شب از شدت تشنگی در خواب نالید ... گل ساقه اش را خم کرد و قطره های شبنم را در دهان مرد غلتاند. علفهای سبز کنار مرد رشد کردند تا گرمش کنند و خورشید صبحگاهی آنقدر بر بدنش تابید تا گرمش کرد... مرد غلتید تا بیدار شود. با این کار علفها را زیر بدنش له کرد و با دست ساقه گل را شکست و چشمش که به خورشید افتاد گفت: " ای لعنت به این خورشید، باز هم امروز هوا گرم است."


چهارشنبه 93/12/13 .:. 12:45 عصر .:. داود عابدینی

خوش دارم آزاد از قید و بندها درغروب آفتاب بر بلندای کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این زیبایی خدایی بسپارم و این زیبایی سحرانگیز، با پنجه های هنرمندش با تار و پود وجودم بازی کند، قلب سوزانم را بگشاید، آتشفشان درد و غم را آزاد کنم، اشک را که عصاره حیات من است، آزادانه سرازیرنمایم، عقده ها و فشارهایی را که بر قلب و روحم سنگینی می کنند بگشایم . غم های خسته کننده ای را که حلقومم را می فشرند و دردهای کشنده ای که قلبم را سوراخ سوراخ می کند، با قدرت معجزه آسای زیبایی تغییر شکل دهد و غم را به عرفان و درد را به فداکاری مبدل کند و آنگاه حیاتم را بگیرد و من دیوانه وار همه وجودم را تسلیم زیبایی کنم و روحم به سوی ابدیتی که نورهای زیبایی می گذرد پرواز کند و در عالم آرامش و طمأنینه از کهکشانها بگذرم و برای لقاء پروردگار به معراج روم و از درد هستی و غم وجود بیاسایم و ساعتها و ساعتها در همان حال باقی بمانم و از این سیر ملکوتی لذت ببرم.


سه شنبه 93/12/12 .:. 3:13 عصر .:. داود عابدینی

 

اگر دل گرفتنِ دستِ پدر ومادرت را نداری،

جگرِ زیرِ پا گذاشتن آنها را هم نداشته باش ....

 


دوشنبه 93/12/11 .:. 11:30 عصر .:. داود عابدینی

 

  

 


زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست

در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست

در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست


یکشنبه 93/12/10 .:. 6:37 عصر .:. داود عابدینی
   1   2      >
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 42013